جدول جو
جدول جو

معنی راز دار - جستجوی لغت در جدول جو

راز دار
سر نگاهدار، دارنده راز کسی
تصویری از راز دار
تصویر راز دار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داغ دار
تصویر داغ دار
دارای داغ، چیزی که در آن اثر داغ و لکه باشد، کنایه از داغ دیده، مصیبت زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سال دار
تصویر سال دار
سالمند، سال دیده، پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
دارای تاج، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روزه دار
تصویر روزه دار
کسی که روزه گرفته، روزه گیر، صائم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
مردی که ریش دارد و ریش خود را نمی تراشد، دارای ریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد دار
تصویر باد دار
پرباد، دارای باد مثلاً لاستیک باددار، بادآور، نفخ آور، دارای ورم، آماس کرده، کنایه از شخص متکبر و خودپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخ دار
تصویر شاخ دار
دارای شاخ، ویژگی حیوانی که شاخ دارد، کنایه از دروغ، دروغ شاخ دار، کلۀ گوسفند که آن را طبخ می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رازداری
تصویر رازداری
عمل رازدار، سرّنگه داری
فرهنگ فارسی عمید
کسی که متصدی امور مربوط به آبدارخانه و شراب نوشی پادشاهان و بزرگان بوده است، ساقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رازدار
تصویر رازدار
کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سرنگه دار، کسی که رازی دارد، دارای راز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکاب دار
تصویر رکاب دار
جلودار، کسی که وظیفه اش نگه داشتن رکاب اسب است تا دیگری سوار اسب شود، کسی که سواره یا پیاده همراه مخدوم خود می رود و لوازم او را با خود می برد، ساقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
دارای خال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمه دار
تصویر رمه دار
گله دار، صاحب رمه
فرهنگ فارسی عمید
(غَ تَ / تِ)
سرنگاهدار، (ناظم الاطباء)، دارندۀ راز کسی، حافظ سر، محرم راز، (آنندراج)، پوشندۀ سر، دارندۀ سر: ابوبکر نیز همه شب خواب نداشت و با خود همی اندیشید که این بت پرستی که ما بدان اندریم و پدران ما اندر بودند هیچ چیز نیست ... و کاشکی کسی یافتمی که مرا به دینی رهنمونی کرد وندانم که این سخن و راز با که گویم پس به دلش آمد که این محمد مردی با خرد است و با من دوست است و رازدار و استوار است و او همچون من بت پرستیدن دشمن دارد، (ترجمه طبری بلعمی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف)،
چو از رازدار این سخن جست باز
خداوند این راز که وین چه راز،
دقیقی،
پیامش چو نزدیک هرمز رسید
یکی رازدار از میان برگزید،
فردوسی،
ز درگاه خود رازداری بجست
که تا این سخن بازجوید درست،
فردوسی،
شما یک بیک رازدار منید
پرستنده و غمگسار منید،
فردوسی،
رازدار من تویی همواره یارمن تویی
غمگسار من تویی من آن تو تو آن من،
منوچهری،
من دگر یاران خود را آزمودم خاص و عام
نی یکیشان رازدار و نی وفا اندر دوتن،
منوچهری،
چنانکه نیست نگاری چو تو دگر نبود
چو من صبور و چو من رازدار برنایی،
محمد عبده (از ترجمان البلاغه)،
نهان مانده در کاخ آن سرو بن
چو اندر دل رازداران سخن،
(گرشاسب نامه)،
راز ایزد با محمد بود و جز حیدر نبود
مر محمد را ز ایزد رازدار ای ناصبی،
ناصرخسرو،
مرا یاریست چون تنها نشینم
سخنگویی، امینی، رازداری،
ناصرخسرو،
که مرا دید رازدار خدای
حاجب کردگار بنده نواز،
ناصرخسرو،
رازدار است کنون بلبل تا یکچند
زاغ زار آید و او زی گلزار آید،
ناصرخسرو،
لشکر ارسلان خان را گفتند نمی دانی که این کیست که در میدان است ؟ گفت: نه، گفتند قیماز است رازدار و دوست یگانه تو، (اسکندرنامه نسخۀ خطی نفیسی)،
تا از کمال عقل بود رازدار شاه
دارد زمانه کلک ترا رازدار خویش،
امیر معزی،
رازدار بزرگ پادشهم
با مزاج ملون و تبهم،
سنایی،
راز من بیگانه کس نشنیده بود
کاشنا دل رازداری داشتم،
خاقانی،
کس را پناه چون کنم و راز چون دهم
کز اهل بی نصیبم و از رازدار هم،
خاقانی،
خاقانی را تویی همه روز
روزی ده و رازدار و محرم،
خاقانی،
رازدار مرا ز دست مده
بیخودان را بخودپرست مده،
نظامی،
دلی را که شد با درت رازدار
ز دریوزۀ هر دری بازدار،
نظامی،
رازداران پردۀ سازش
آگهی یافتند از رازش،
نظامی،
اندر این ره گر خرد ره بین بدی
فخر رازی رازدار دین بدی،
مولوی،
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد،
حافظ،
از آن عقیق که خونین دلم ز عشوۀ او
اگر کنم گله ای رازدار من باشی،
حافظ،
ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان
اگر کنم گله ای رازدار خود باشم،
حافظ،
ز همتی که طلب رازدار مطلب شد
که تشنگی بدل سیرآب حیوان است،
عرفی،
، آنکه رازی داشته باشد، دارای سر، دارای راز، که سری در درون دارد، امین، امانت دار، وفادار، صادق، بنّای سفت کار، (ناظم الاطباء)، و رجوع به راز و رازدارنده شود
لغت نامه دهخدا
سوکوار برموند شخصی که به مناسبت فوت یکی از نزدیکان سوگوار باشد ماتم زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراز دان
تصویر طراز دان
غلاف میزان ترازو دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق دار
تصویر طاق دار
تاکدار آسمانه دار، پاسدار نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عار دار
تصویر عار دار
ننگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاز دار
تصویر گاز دار
جوشی چون دوغ جوشی مایعی که دارای گاز است آب گازدار دوغ گازدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داو دار
تصویر داو دار
ادعا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که دارای خار و شوک باشد خار آور سیم خار دار، کرمی که در مصر و هندوستان زیاد دیده میشود و از مهمترین آفات پنبه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام دار
تصویر جام دار
ساقی، پیاله دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریز بار
تصویر ریز بار
ابری که) ریزی بریز بر، باران تند دارای قطرات ریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روح دار
تصویر روح دار
جاندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راز بان
تصویر راز بان
نگهدارنده راز، سر نگهدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رازداری
تصویر رازداری
سر نگهداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز دارش
تصویر باز دارش
بازداشتن، محبوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از دار
تصویر از دار
آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
بمنزله افسر بردار اعدام بر سردار: (خدیو تاجدارانی و آن کو همچو تیغ تو دو رویی کرد در ملکت سر او تاج دار افتد) (بدر چاچی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان دار
تصویر جان دار
زنده، موجود زنده، قادر، توانا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رازدار
تصویر رازدار
محرم
فرهنگ واژه فارسی سره
رازبان، رازپوش، سرپوش، سرنگهدار، محرم، محرم راز، همراز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چشم به راه، منتظر، نگاه بان، راه بان
فرهنگ گویش مازندرانی
دیر فهم، محرمانه
دیکشنری اردو به فارسی